انجمن رومان نویسا(نویسا دانلود)

قوانین تالار ها


1-قوانین تالار عمومی:

نویسندگان گرامی نویسا دانلود میتوانند با ارسال عکس ،فیلم ، موسقی ، مطالب جدید تبریک مناسبت ها با اسم خودتوم در این تالار ثبت کنن.

2-قوانین سایت فرهنگ:

نویسندگان گرامی سایت نویسا دانلود با مراجع به این تالار میتوانند عکی برای جلد رومان ها وهمچنین پروفایل کانال تلگرام و تبلیغات رومان های انلاین خود شون با متحرک سازی ولینک کانالشون مبرای زیادی افزایش بدن.

3- قوانین تالار اخبار:

نویسندگان عزیز سایت نویسا با مراجع به این تالار میتوانند از اخبار رومان ها وبهترین رومان ها و رومان های برتر  ونویسندگان برتر نویسا باخبر شن.

22-قوانین تالارهنر فرهنگ

انتشار : ۵ فروردین ۱۳۹۶

فراموشی با طعم جدایی


پسر داستان ما که یه عاشقه واقعیه ودختر مون که ریسک پذیر و زود رنجه نامزدی میکنن عاشقه همن ولی بعضی وقتا خیلی چیز کوچکی باعث جدا میشه مثلا یک فراموشی باعث جدای میشه دختر رومان ما خیلی مهربونه چطوری وسط خلافکارا پیداش میشه پسر ما عاشقه چطور قلبش یخ میزنه ایا گرما بخشه قلب شو پیدا میکنه...

 

فراموشی با طعم جدایی
انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۵

برچسب های مهم

دختر اب پسر اتش


من(سلام دوستان این اولین رمان من هستش و من و امیدوارم از رمانم خوشتون بیاد درود بر دوستان عزیز...من اومدم با اولین رمانم. رمان من در مورد یه دختر زبون دراز که زبونش دوبرابرقد منه و خیلی خیلی پرووووووو....تشریف دارن و خیلی شر و شیطون هشتند که شیطون رو هم درس میده...عاشق سرعت و نقاشیه و واسه خودش یه هنرمندیه...از دار دنیا فقط یه پدر و یه مادر داره. دختر قصه ی ما همیشه حس میکرد که کسی اون رو از دور تماشا میکنه ولی وقتی اطراف رو نگاه میکرد کسی رو نمیدید.او از بچگی هاش کابوس های درهم و برهم می دید.در بیشتر خواب هایش پسر بچه ایی رو که لباسی سیاه رنگ به تن داشت میدید که دنبال دختر بچه ایی نانازی که لباس پرنسسی به رنگ دریا به تن داشت می دوید و میخندید و دختر بچه هم او را همراهی میکرد...اما بعد همه چیز تغییر میکرد و همان پسر بچه ایی را که در جنگل سرسبز دیده بود میدید البته با این تفاوت که در کنارش مردی قد بلند و شنل پوش؟؟؟دیده می شد... در همین موقع صدای پسرک را میشنود که میگوید:انتقامت را میگیرم...مادر...

دختر اب پسر اتش
انتشار : ۲۹ اسفند ۱۳۹۵

برچسب های مهم

هویت من


 داستان از این قراره یه دختر بسیار زیبا با یه پسر جیگر (جادوگر) آشنا میشه و طی یه اتفاقاتی می‌فهمه که یه راه طولانی برای بدست آوردن قل سوم (سه قلو ان) و متحد کردن قبایل در پیش داره.... دیگه خودتون بقیش رو بخونید

هویت من

هویت من
انتشار : ۲۹ اسفند ۱۳۹۵

برچسب های مهم

سلطان زندگی


وای بھروز واقعا خیلی خوش گذشت خیلی ممنون -ارہ داداش بھروز خیلی ممنون -خواھش می کنم بیاین قاقالی لی ھاتونم بگیرید برید خونہ بخورید . بھروز کیسہ ی خوراکی ھارو بدست بھارہ می دہ و بھارہ ھم بعدازخداحافظی مارو تنھا میزارہ -اِ بھروز مگہ نمی یای تو -نہ گلم امشب یکم کاردارم قرارہ جنس جدید برای مغازہ بیارن فردا میام بھتون سر می زنم بوسہ ای روی گونم می شونہ و بہ سمت موتورکہ بہ تیر برق زنجیرش کردہ بود میرہ - بھروز!! درحالیکہ قفل رو بازمی کنہ نیم نگاھی بھم میندازہ و سوار موتور می شہ -جانم بہ موھای بستہ شدہ ی سرش اشارہ میکنم وبالحنی کہ نشون میدہ راضی نیستم مورد خطاب قرارش میدم -اون گیساتم کوتاش کن من بدم میاد لبخند خبیثی تحویلم میدہ ودرحالیکہ جک موتورو بالا میزنہ ،سوییچ روداخل استارت می چرخونہ -اِ بھروز -خداحافظ خانمم وتنھاجوابم بوقی بود کہ بادور شدنش ازاونجا تحویلم داد -میکشمت بھروزززززززز با خندہ ای کہ تمام حرصم توش نمایان بود درومحکم بہ ھم می کوبم و چادرمو ازسرم درمیارم -باشہ بھروز خان من اگہ اون گیساتو کوتاہ نکنم باران نیستم صبرکن ھنوز منو نشناختی -بھارہ، اجی جونم ، کجایی دختر ؟!!زودقاقالی لی ھارو بیار بخوریم این بھروز نذاشت وسط راہ بخوریم من گشنمہ کمی کہ میگذرہ و صدایی ازش نمی شنوم بہ اتاق میرم -بھارہ اجی جون الان وقت شوخی نیست بیا بیرون من گشنمہ اماانجا نبود بہ امیداینکہ در سرویس بھداشتی باشہ دراونجاروھم میزنم اماباز صدایی نمی شنوم نگران دروباز میکنم و نبودش منو نگران تر میکنہ -بھارہ کجایی دختر ؟؟بھارہ!!! تنھااتاق باقیماندہ اتاقی بود کہ مامان داخلش بود بہ امید اینکہ اونجا باشہ بہ ارامی درو باز می کنم تا مامان ازخواب بیدار نشہ یکم باچشم بہ اتاق تاریک نگاہ میکنم کہ صدای خفہ ای بہ گوشم میرسہ -بھارہ باخوردن چیزی بہ سرم بہ پشت سرم بر میگردم وتنھاحضور یک سایہ رو حس میکنم...

سلطان زندگی
انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۵

برچسب های مهم

بهار زندگی من


یه رمان عاشقانه و کلکی دختری شیطون و پسری مغرور قسمتی از پارت. توی ماشین نشسته بودیم وبه سمت خونه ای که قراره زندگی مشترکمونوتوش شروع کنیم میرفتیم ازهیجان زیاددست آرتین روفشاردادم وگفتم:وای آرتین باورم نمیشه که همه چیزتموم شدوالان داریم میریم خونه مون آرتین لبخندمرموزی زدوگفت:کجا تموم شدخانمی تازه شب مون شروع شده وباشیطنت بهم نگاه کردازخجالت سرخ شدموگفتم:خیلی بدی آرتین...آرتین خندیدوگفت:ای جانم چه سرخ شدی بهار...حالا زوده واسه خجالت کشیدن خانومم زیرلب یه پرویی نثارش کردمو روموبرگردوندم که دست آرتین زیرچونه ام نشست وصورتمو طرف خودش کردتا خواستم حرفی بزنم لب های آرتین رولب هام نشست ومحکم بوسیدمو یه چشمک زدوگفت:بقیه اش باشه واسه خونه...... 

بهار زندگی من
انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۵

برچسب های مهم

دختر شهری پسر روستایی


دختر  پسر روستایے به قلم:هانیه۸۱ ژانرهمخونه اے داستان راجب دخترے به اسم انوشه هست که دانشگاه مے خونہ. اوبامردی آشنامی شه و عاشقش میشه ،ولی به خاطر این که پسره دراصل روستاییه پدرومادرش باازدواجشون مخالفه! هیمن انوشه رو می دزده و به روستای خودمی بره و اونجابا انوشه ازدواج می کنه. بقیشوخودتون بخونیدوببینید. چه اتفاقایی توروستامیوفته...

قلم:هانیه۸۱

ژانر:عاشقانه،طنز،اربابی،ن

ویسا دانلود

دختر شهری پسر روستایی
انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۵

برچسب های مهم

انتشار : ۵ فروردین ۱۳۹۶

برچسب های مهم


تمام حقوق معنوی برای نویسا دانلود محفوظ است.هرگونه کپی برداری از رومان ها بدون رضایت سایت نویسا حرام بود چه در تلگرام و چه در جای دیگه انجمن ما هیچ گونه رضایت قلبی از این کار کاربران نخواهد داشت .طراحی با عشق ..♥..

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما